تحولات لبنان و فلسطین

آمریکا و رژیم صهیونیستی که از توطئه‌های خود برای تضعیف مقاومت لبنان سودی نبرده، طرح قدیم- جدیدی را برای پیشبرد اهدافش در این کشور کلید زده است.

فدرالیته‌سازی در لبنان؛ برندگان و بازندگان فتنه جدید صهیونیستی-آمریکایی

قدس آنلاین: یکی از ویژگی‌های مردم‌شناختی جامعه لبنان، تعدد فرقه‌ها و گروه‌های مختلف مذهبی، سیاسی و اجتماعی در این کشور است. این موضوع به مولفه اساسی در روند توزیع مناصب و پست‌های دولتی تبدیل شده و مناسبات فرد با دولت نیز بر اساس رویکرد فرقه‌ای آن تعریف می‌شود. در چنین جامعه‌ای طبعاً رویکرد ملی‌گرایانه تنزل پیدا کرده و افراد مختلف قبل از اینکه خود را یک فرد لبنانی بدانند، وابستگی بیشتری نسبت به فرقه و ایدئولوژی خود احساس می‌کنند. این موضوع طی دهه‌های معاصر حاکمیت لبنان به عامل اساسی برای جلوگیری از تشکیل دولت مرکزی قوی مبتنی بر قانون اساسی در این کشور تبدیل شده است.

خلأ قدرت در لبنان که چند سالی است استقلال سیاسی در این کشور را با تهدید مواجه کرده، برخی کنشگران داخلی و بین‌المللی را به تجزیه کشور به دولتچه‌های مبتنی بر رویکردهای فدرالیته انداخته است. این تئوری که از چندین دهه پیش در لبنان مطرح بوده، اخیراً و در نتیجه اعتراضات عمومی نسبت به ناتوانی دولت در حل و فصل مشکلات معیشتی و اقتصادی لبنان بار دیگر طرح شده و برخی نظریه پردازان از آن به عنوان راه حلی برای خروج از بحران کنونی لبنان نام می‌برند.

هواداران اصطلاح فدرالیته سازی لبنان از حدود دو ماه پیش وارد فضای رسانه‌ای و سیاسی این کشور شده و نقش‌های متعدد و تزهای سیاسی مختلفی را برای پیشبرد این طرح ارائه کرده‌اند. شبکه‌های تلویزیونی «ال بی سی» و «ام تی وی» با گرایش‌های شناخته شده خود در مخالفت با محور مقاومت طی هفته‌های گذشته چندین بار بخشی از برنامه‌های پرمخاطب خود را به گفتگو در خصوص این پروژه سیاسی اختصاص داده‌اند تا نبض جامعه لبنان را در تعامل با این طرح بسنجند.

طبعا طرح این موضوع در این دو رسانه که قرابت‌های محتوایی بسیار زیادی با یکدیگر دارند، اتفاقی نیست و حکایت از پروژه‌های سیاسی در آینده دارد که در حال حاضر نیز مقدمه چینی برای آن از طریق گسترش اعتراضات مردمی و ناکارآمد جلوه دادن دولت‌های متعدد در این کشور دنبال می‌شود.

شکی نیست که بروز اعتراضات مردمی مقدمه‌ای برای طرح پروژه فدرالیته‌سازی کشور است که حامیان آن رنگ و لعابی مدرن و جذاب به آن داده و مدعی هستند که می‌توان با حفظ قدرت حاکمیت مرکزی که متولی اداره مسائل سیاسی دفاعی و روابط خارجی کشور باشد، مدیریت مسایل مالی و تدوین مناسبات داخلی را به گروه‌های فدرالی سپرد. بدون شک این به معنای تردید نسبت به ماهیت کلی اعتراضات مردمی نیست، اما این جریان با سوار شدن بر بستر اعتراضات، تلاش دارد اهداف خاص مورد نظر خود را محقق سازد.

موانع فدرالیته در لبنان

این ادعا در حالی از سوی برخی جریان‌های لبنانی مطرح شده که قانون اساسی این کشور، لبنان را سرزمین واحد برای تمامی لبنانی‌ها خوانده و حق اقامت در هر کدام از اجزای این کشور و بهره مندی از تمامیت قانون اساسی را برای هر فرد لبنانی مصون و محفوظ می‌داند و به این ترتیب هیچ یک از افراد جامعه لبنان بر اساس رویکردهای مختلف اجتماعی و مذهبی با دیگران تفاوت و تمایز ندارند و کشور مورد تجزیه و تقسیم یا پناه دادن به افراد و گروههای دیگر قرار نمی‌گیرد.

ماده اول قانون اساسی لبنان نیز این کشور را یکپارچه و جدایی ناپذیر و دارای تمامیت کامل معرفی می‌کند که این موضوع با رویکردهای فرقه‌ای و فدرالیته کاملا مغایر است.

ماده 95 قانون اساسی نیز از تمامی موسسات قانون‌گزاری می خواهد که برای از بین بردن رویکردهای سیاسی فرقه‌گرایانه بر اساس یک طرح مرحله‌ای و تشکیل هیئت ملی اقدام کنند تا نظام سیاسی در کشور مبتنی بر هویت ملی فراگیر گسترش پیدا کند.

فدرالیته علاوه بر اینکه با ارکان قانون اساسی کشور مغایرت دارد، همچنین با مبانی مطرح شده در توافق طائف نیز در تناقض است و جز در سایه ایجاد اصلاحات فراگیر قانون اساسی امکان تغییر نظام حاکمیتی کنونی وجود ندارد.

همانطور که گفته شد، این اولین تجربه لبنانی‌ها در مطرح شدن این پروژه نیست، بلکه پیش از این نیز در سال‌های جنگ داخلی لبنان ادعاهایی در این خصوص مطرح شده بود. «عارف العبد» روزنامه نگار و مشاور تبلیغاتی فواد سنیوره نخست‌وزیر سابق لبنان در این زمینه معتقد است که حامیان این طرح به شکست حاکمیت کنونی لبنان و بحران‌های پیاپی آن اشاره می‌کنند و در مقابل دو نمونه موهوم از پیروزی تجربه فدرالیته را ارائه می‌کنند که نمونه اول آن در سوئیس انجام شده و دومین مورد نیز در آمریکا به اجرا درآمده است. وی تاکید کرد که این عده فراموش کرده‌اند که نظام فدرالیته کنونی در سوئیس و آمریکا نشان دهنده شرایط اجتماعی این دو کشور بوده و بر اساس زیرساخت‌های اجتماعی آن به عنوان راه‌حلی پیشرفته در جهت قدرت و شکوفایی این دو کشور مطرح شده است.

دکتر العبد می‌افزاید که حامیان فدرالیته در لبنان فراموش کرده‌اند که شرط تشکیل چنین دولتی ایجاد سیاست خارجی و مسائل دفاعی متحد در کشور است که دولت مرکزی مسئولیت اداره آن را بر عهده خواهد داشت، این در حالی است که اغلب مشکلات لبنان و بحران‌های داخلی این کشور در نتیجه اختلافات میان گروههای سیاسی در ابعاد سیاست خارجی و رویکردهای مختلف آن در منطقه به وجود آمده است.

فدرالیته یا تجزیه طلبی در لبنان؟

گرچه بر اساس مبانی قانون اساسی راه درازی برای پیشبرد اهداف فدرالیته در لبنان وجود دارد، اما طرح این موضوع در شرایط کنونی زنگ خطر را برای دلسوزان عرصه داخلی لبنان به صدا در آورده و این هشدار را مطرح می‌کند که رویکردهای فرقه گرایانه و تجزیه طلبانه از گذرگاه تئوری فدارالیته مطرح شده تا با تمامی قدرت برای به انزوا کشاندن نقش منطقه‌ای لبنان و از بین بردن معادله‌های قدرت در این کشور وارد عمل شود.

نکته مهم این است که آنچه که تجزیه‌طلبان در حال حاضر به دنبال آن هستند، پیشبرد اهداف خود مبنی بر گسست اجتماعی در جامعه لبنان بر اساس اصلاحات قانون اساسی نیست، چرا که آنها می‌خواهند کانون های انسانی کاملا واگرا و متناقضی را تشکیل دهند که با یکدیگر وارد تنازع شده و پروژه تخریب لبنان را در سایه تناقض‌های موجود در میان گروه‌های مختلف سیاسی دنبال کنند.

ایده تجزیه لبنان، پیش از این نیز در لابلای مطالب رسانه‌های آمریکایی مطرح شده بود، برای مثال فارین پالیسی در سپتامبر گذشته در گزارشی با عنوان «تجزیه، بهترین راه حل برای مشکلات لبنان»، به قلم جوزف کشیشیان، پژوهشگر مرکز مطالعات اسلامی فیصل آورد: «تجزیه گزینه جدی است که می‌تواند به حل مشکلات متعدد لبنان کمک کند. بدیهی است در حالی که لبنانی‌ها ویژگی‌های مشترکی دارند، اما نمی‌توانند بر سر آزادی‌های سیاسی و اجتماعی اساسی، به توافق برسند و چنین توافقی تنها از طریق یک منشور سیاسی جدید ممکن است».

این مجله البته ابعاد نگرانی پشت پرده آمریکا در خصوص شرایط کنونی را فاش کرده و می‌نویسد که به این ترتیب حزب الله به عنوان جریان مورد حمایت ایران می‌تواند کنترل دولت را در دست بگیرد. فارین پالیسی مدعی می‌شود که در این صورت غیر شیعیان حقوق خود را از دست می‌دهند، لذا زمان تجدید نظر در نظام سیاسی موجود و ایجاد نظام فدرالی در لبنان فرا رسیده است. شکی نیست این دیدگاه کشیشیان، بیانگر یک نظر مستقل نیست، بلکه نتیجه سیاست طرف‌های معینی در دولت آمریکا و حکومت سعودی است.

مایکل روبین محقق آکادمی امریکن اینترپرایز در مقاله‌ای در مجله نشنال اینترست دوگانگی گرسنگی و فدرالیته را برای مردم لبنان ترسیم کرده و می‌نویسد که به نظر می‌رسد دولت لبنان که به ادعای این رسانه آمریکایی اکثریت وابسته به حزب الله دارد، نمی تواند مشکلات موجود در داخل کشور را مرتفع سازد. این ادعا در حالی مطرح شده که حزب الله بر خلاف رأی بالای خود در انتخابات تنها 3 وزارتخانه را در اختیار گرفت.

هدف اصلی طرح‌های مذکور ایجاد هرج و مرج داخلی و رسیدن به اهداف راهبردی رژیم صهیونیستی در عادی سازی روابط با اسرائیل و ایجاد فرصت مناسب برای برخی جریان‌های وابسته داخلی در راستای تغییر موازنه‌های قدرت و معادلات کنونی است، این در حالی است که هیچ یک از هواداران سرسخت این طرح نمی‌تواند به این سوال اساسی پاسخ دهند که با وجود اختلاف‌ها و شکاف‌های موجود در دولت مستقل کنونی، چگونه می‌توان این اختلافات را در دولتچه‌های فدرالی که از قدرت بیشتری نسبت به دولت مرکزی برخوردار هستند و نحوه تعامل آنها با دولت مرکزی مدیریت کرد. این در شرایطی است که مداخله‌های خارجی که همواره یکی از مولفه‌های اصلی سیاست گزاری‌ها در لبنان بوده را نیز باید به این عرصه افزود.

لذا به نظر می‌رسد هدف اصلی طرح فدرالیته در لبنان براندازی کامل این کشور و ایجاد جنگ داخلی در آن است تا به این ترتیب آسودگی خاطر صهیونیست‌ها از جانب حزب‌الله در مرزهای شمالی آن تأمین شود. جنگی که هرگز به نفع هیچ یک از گروه‌های لبنانی حتی کسانی که از طرح فدرالیته حمایت می‌کنند نیز نخواهد بود.

منبع: تسنیم

انتهای پیام/

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.